NaZaNiN jOoN
در جمع من و این بغض بی قرار ، جای تو خالیست . . .

 

 

عشق اگر این است ، مرتد می شوم
خوب اگر این است ، من بد می شوم
قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم نزن
من نمی گویم که خاموشم نکن
من نمی گویم فراموشم نکن
من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غمخوار باش
من نمی گویم دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ ، نشنیدن بس است
روزگارت شیرین باد و شاد باش
دست کم یه شب تو هم فرهاد باش

 

 

 

 

 

ایـــن روزهـــآ
اפســـآس مے کنــــــم
وقتـــے مـــے نویســـم
פֿבآ چشمهـــآیش رآ مـــے گیـــرב…
وقتـــے مـــے פֿـــــوآنــــم
گوشهـــآیش رآ…
صـــاבقـــآنـــہ بگــــویــــم،
فکــــر مـــے کنـــم
פֿــــבآ هــــم از ســـاבگـــے مـــن
و פـــرفهـــآے تکـــرآرے ام
פֿستـــہ شــــבه استـــ !!!

 

 

 

 

 

عشق یک واژه پر پیچ و خم است
سر آن یک عین است
عین یعنی همان چشم که سر آغاز جنون میگردد …
پس از آن شین داریم
شین را دقت کن ! که چه اندازه فراز است و فرود …
و به ما میگوید که نه در اوج ببالی به خودت
و نه دلسرد شوی وقت شکست
آخر عشق ببین قاف چه حالی دارد …
نقطه هایش به قدر من و توست
آخر عشق فقط آغوش است
خم بازوی تو بر گردن من
انحناییست پر از آرامش
آخر عشق پرستش گاهیست
که در آنجا خداوند دوتاست
بندگان نیز همان تعدادند
من و تو خدای هم خواهیم شد
آخرعشق اگر قصد کنیم …

 

 

 

 

یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار -کشتی و هواپیما:
تا یک لقمه بیشتر بخورم…
یادت هست؟
شدی خلوان-ملوان-لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
اقا شیره بشی…
خانوم طلا بشی…
و من عادت کردم هر چیزی را
بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم.
حتی بغض هایم را…!!!

 

 

 

 

دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن !!!…

 

 

 

 

 

خوبم…باور کنید…
اشکها را ریخته ام…غصه ها را خورده ام…
نبودنها را شمرده ام…
این روزها که میگذرد خالی ام…
خالی از خشم،نفرت،دلتنگی …و حتی از عشق…
خالی ام از احساس…

 

 

 

 

 

تنها نشسته‌ ای ، چای می‌ نوشی و بغض می کنی . . .
هیچ‌ کس تو را به یاد نمی‌ آورد !
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی و تو . . .
حتی آرزوی یکی نبودی . . .

 

 

 

 

میدانید من کی مَرد شدم ؟
وقتی که در آن شب تلخ او سر روی سینه ام گذاشت و آسوده گریه کرد . . .
من یکدفعه مَرد شدم !

 

 

 

 

 

میگن پشت سر مسافر آب بریزی بر می گرده !
اشک که از آب زلالتره چرا مسافر من بر نمی گرده ؟؟؟

 

 

 

 

خیلی‌ دلم گرفته . . .
بغض تو گلوم داره خفم می‌ کنه . . .
خسته‌ ام از بودن آدم‌هایی‌ که تنها حسی که بهم نمیدن ، بودنشونه . . .

 

 

 

 

به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی !!!

 

 

 

 

در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند . . .
پرسید : فرزندم پس آدمت کو ؟!
اشک هایم را پاک کردم و گفتم : در آغوش حوای دیگریست . . . !

 

 

 

 



خیلی سختِ نگه داشتنِ بغض پشت تلفن . . . !
مخصوصاً وقتی که میخواهی نفهمه هی قورتش میدی هی . . .
اما آخرهم چیکه چیکه اشکات گونه ها تو خیس میکنه
اون موقع ست که یهو تلفنُ قطع میکنی بعدشم میگی خودش قطع شد
به خدا خیلی درد داره . . .

 

 

 

 

اگر دوستت دارم بهانه می خواست
این دل تنگه من نشانه می خواست
اگر عاشقی معشوقه می خواست
بغض دیرینه من فقط یه شانه می خواست

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

امیر مهدی
ساعت15:21---16 فروردين 1392
دلت بوی انار می دهد

ای کاش

بهشتی ترین دانه آن من باشم .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,4:24به قلم: نازنین جوون ™